محل تبلیغات شما
اون شب خواب دیدم

خواب دیدم هام داریم می ریم یه جایی بعد من رفتم به سمتی که احساس می کردم امام رضا هست یک درب بزرگ و ضریح و آسمان اما تا من برسم درش بسته بود و گفتن که اینجا برای یکی از امام زاده هاست. من از شیر آب اونجا سه تا لیوان آب گوارا و زلال خوردم که خنگ و عالی بود یکی به من عصا داد اما من عصا رو دادم به نگهبان اونجا و دست هام رو به سمت آسمان بالا بردم و دعا کردم و گفتم خدایا رامین بیاد و برگرده.

و من در حال برگشتن از اونجا بودم که دیدم بعضی ها واسه شفا گرفتن اومدن و دخیل بستن. و یکی از خواهرام پشت به سمت امامزاده بود و منتظر بودند تا من برم و بریم.

******* خواب دیگرم

چند بار خواب دامادمون که فوت کرده رو دیدم**** یک نکته من قبل از عید حدود سه ماه مونده از خواهرم 20 تومن پول قرضی خواستم واسه وام گرفتن و اینکه کارمو شروع کنم/ اما با لطفت دادن و چند هفته ای پچوندن گفت: پول نداره ./// دروغ گفت // نمی دونم خیلی ناراحت شدم در همین حین ها نمی دونم چرا اینهمه ناراحت بودم اما خواب دیدم یا متوجه شدم که و به خانواده ام هم گفتم که شوهرش می میمره و از مردن که نمی تونه فرار کنه با دعا کردن شاید از خیلی از بلاها فرار کنه اما از مرگ نه//// از ما مخفی کردند و قبل از عید اینها انگار دکتر می گه وضعیتش حاد هست. و بعد از عید و اینها می فهمن که تا 6 ماه زنده نیست/ و با عمل جراحی با موفقیت بود اما فوت می کنه و بابت هزینه عمل نمی تونم چندین میلیون خرج کرده///

بارها خوابشو دیدم و می خوام خوابهام رو بنویسم یادم نره //

یکبار خواب دیدم داره مهرهای کارشو آماده می کنه که حالت گلی هست. و من گفتم اینطور نیست و همه رو داد به من تا درست کنم و روی برگه هاش کلی چیز می نوشت واسه خواهرم و م. از خواب بیدار شدم/

یکبار خواب دیدم اومده و همه می گن زنده شده از توی قبر  و من می گم اوه من باید به بقیه به دوستام خبر بدم و اطلاع بدم که زنده است و نمرده/ دیدم اومد توی اتاق خونه که همه ما اونجا جمع هستیم اومد و منو صدا زد گفت بیا گوشیشو هم  آورد و گفت بیا بهت 20 تومنی که می خواستم بدم و مقدار دیگه هم بدم تا بتونی مشکلاتت رو حل کنی و زندگی مثل یک بازی هست اینطوری توی گوشیش نشون می داد.

اوایل خواب دیدم که می گفت حرف های دلشو زنش پیش زن دادشم نگه/

یکبار رفتم مزار و اونو با کت و شلوار دیدم که سر راه ایستاده مثل یک زنده راستش یه مدت دیگه نرفتم مزار آخه یه جورایی ناراحتم از خواهرم خیلی زیاد/

خیلی خواب هام رو از یاد می برم اینجا نوشتم که به یادم بمونه

14 سال گذشت اما من توی همون دیروزهای توأم

خواب دیدم باز هم دارم واسه اومدنت دعا می کنم

شده ام از انتظار لبریز لبریز

خواب ,رو ,یک ,کنه ,نمی ,اونجا ,خواب دیدم ,و من ,از عید ,فرار کنه ,از خواهرم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها