محل تبلیغات شما
از پس سال های انتظار 

نرم نرمک غبار پیری  گرفته ام 

هزار و هزار باره غرق خاطرات 

دوباره تو و زتو سرشار می شوم 

به غم به اندوهی نزدیک و به تبسمی دیرین

صدای تو می پیچد 

و من درون موج های موهایت گم می شوم 

دو چشم تو جادویم کرد

لبانت چه می گفتند یادت هست؟!

دوستت دارم 

تو دلخواه دل منی

از همین لحظه و اکنون 

به چشمانت عهد می بندم 

همیشه و همیشه درکنارت می مانم 

چه آغوش گرمی بود 

تمام حجم عشق درونم فریاد زد

مرا به لرزه در آورده تا امروز 

مرا غرق کرده در امواج موهایت 

تو را به من عهدی بودی ؟!

یادت هست 

تویی که دست مرا

به عشق فشردی محکم 

چگونه باور کنم سردی دستانم را؟!!

هنوز باورت دارم 

به عشق به عهدی که بستی 

تو می آیی اگر چه دیر یا دور ؟!!

اما می آیی می آیی پریشان و مغموم

دوباره می شوم از تو لبریز

اما به لبریزی اینهمه دوری می رسد آیا؟!

تو می آیی و باورم اینست 

که عمری نشستم به انتظار تو 

هنوز هنوز جمعه ها را

به التماس آفتاب می کنم غروب 

ای فروزان خورشید نرو 

همین جمعه را مهلت دیدارم ده 

نرو نرو که این جمعه باید بیاید 

بیاید دست آورد بر پریشانی هایم

کجاست قاصدکی تا پیام مرا ببرد؟

زشهر غم آلود من 

بر بهشت برین نگاه تو 

نگاه مقدست 

معبد عشق من است 

تو می رسی بر من 

تو می رسی زین همه غم 

تو می دانی که می شکنم هر لحظه 

ترک بر می دارم و فرو می ریزم 

منم که برایت می سرایم باز 

زغصه های طول و دراز 

زاین پریشانی ها کجا کجا توانم باز

صدای تو را بشنوم باز 

بگو کنار من می مانی 

زغصه دلم تو می خوانی 

بگو در من رعشه ای بنداز 

که می رسد کسی که به انتظارش ماندم 

که می رسد همان کسی که چشم من

یتبم نگاهش مانده

خدا خدای مهربانی ها 

خدای من که بجز تو خدایی نیست 

تو را به شکوه و عظمتت سوگند 

که بجز درگهت امیدی نیست 

تو را به کدامین 

نوای نورانی 

به کدام عطر نیلوفری خوانم 

تو را با کدامین لباس عطرآگیم 

به کدام رنگ سپید و پاک 

تو را چگونه بخوانم و بخواهمت باز

که تو را جز عشق نمی دانم 

تو در منی و من باعشق

تو را لحظه لحظه نفس می کشم 

اگر چه زمانه تازیانه می زند مرا 

به زخم های دل شکسته ام 

بنگر که دگر توان ماندن نیست 

کجا اجابتم کنی یارب 

کجا کجا توانم سر بر بالینش گذارم

و در خواب روم آرام 

به خوابی که نفهمند چگونه رفته ام 

که دیگر سپیده ی صبحی

مرا به بازی این همه غم نکشاند در این دنیا

بگو امشب اجابتم می کنی 

که دل بریده ام از دنیا 

دلی که فقط عاشق بود 

دلی که به جرم عشق 

می سوخت و می سوزد

شدم آتشفشانی پر گدازه 

چه کس می داند از حال خرابم

به شب ها به روزهایی که غرق خاطرات گشتم 

تا نبینم دروغی را که می گفت 

عاشقم است؟؟؟

گرفتی از من همه دار و ندارم 

بریدم از همه دنیا

که دنیا بعد تو بی رحمی محض است 

کجا دنیا تواند عشق یابد 

زتو رؤیاهایی بافتم از خیالم 

چگونه باورم باشد ؟؟!!

گرفتی همه دنیایی ام را 

چگونه باورم باشد ؟؟!!!

که رفتی با کس دیگر بجز من 

ندانستم به خدا من، خدا داند 

چه آوردی بر سر من 

چه ساده باورت کردم 

اما باور نکردم رفتنت را 

هزاران بار در خود شکستم 

شکستم و باز شکستم 

شدم آتشفشانی از گدازه 

چه کس داند از این حال خرابم

که عشقت سال ها سوزانده من را 

و می سوزاند به آخر عشق تو 

نمی دانم که بعد از مرگ چه خواهد شد 

نمی خواهم که بعد از مرگ بی تو باشم 

971006 پنج شنبه 

14 سال گذشت اما من توی همون دیروزهای توأم

خواب دیدم باز هم دارم واسه اومدنت دعا می کنم

شده ام از انتظار لبریز لبریز

تو ,عشق ,مرا ,های ,ها ,آیی ,تو را ,تو می ,را به ,می آیی ,که می

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کشــــــــــکول به من نگو لیلی... شرح نگرانی هایم من خودم باخدای خودم