محل تبلیغات شما
عاشقت موندم هنوز بی تو رامین ملکی

هنوز عاشقم رامین ملکی

شاید نوشتم و گاه ننوشتم

اما در دل هزاربار صدات کردم و هزار بار دعا کردم برگردی هزاران بار مُردم و باز مُردم گاه از مُردنم شبیه آتشفشانی شدم که نفسم بند می اومد از حرف های نگفته ای  می سوزم و آتش گرفته ام با تمام وجودم گاه سکوت کردم و لب به سکوت وا کردم و نگاه کردم و سال های سالِ هنوز دوستت دارم رامین عزیزم فقط همین یک کلمه مونده با من "رامین عزیزم" "رامین جان" "رامینم"  و هزاران بار خاطرات تورو مرور کردم و خوابتو دیدم و ندیدم ها و گاه نخوابیدم و گاه مثل مردن از فرط خستگی ها مُردم در خواب .کسی نمی دونه وقتی تو هم منو انگار به یاد نمی یاری و نیومدی . آخ از این حال خرابم خدا داند و خدا داند و خدا داند و باز هم خدا داند به جرم کدام گناه این همه سال مجازات می شم که نمی دونم گناهم چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هنوز موندم چراهایی که تو سال ها منو به دنبال خودت کشوندی برات منتظر موندم و یکباره نمی دونم چرا بهم تهمت زدی هنوز موندم. و نبخشیدمت و نمی بخشمت و هرگز نمی بخشمت بخاطرت همه زندگیمو دادم کارمو ول کردم و همه پس اندازهامو بهت دادم و حتی گوشی دستتمو دادم اگر می شنوی اگر می خونی جواب منو بده تویی که توی اواخر سال 85 گفتی دوستم داری و در اواخر سال 90 گفتی قرار گذاشته خانواده ات با یکی دیگه ازدواج کنی/ گفتی منو ببخش و گفتم نمی بخشمت//چون بهم تهمت زدی ////////اگر دیدی و خوندم بهم جواب بده چراااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

باز هم می گیرد نفس های مرا     بوی تو از تو من دیگر تو می شوم

من دگر من نیستم          من شدم تو، غرق نگاه نافذت

باز من پُرمی شوم  از خاطراتت       سالهای بگذشته ات، کِه هم اکنون من است

می شوم تکرار واژه هایت       واژه های هر نگاهت گُم می شوم در موج موهایت

خنده هایت دلربایی های تو            آه از اشکت هنوز می میراند مرا

من دوبار در آن روز گم می شوم          سوی تو و تو باز می رسی بر من

می رسی بر من از پیچ و تاب کوچه ها        بوی عشق می دهد نگاه نافذت

باز هزار باره خام عشق تو می شوم      مثل تمام حرف های ناتمام و ناگفته ام

حرف هایی که درون سینه ام           چنگ می زند و هزارباره  می شکند

من دگر من نیستم             چیستم بی تو، غرق آتشم یا خاکسترم

غرق می شوم در شهر تو    که تنها نام تو فریاد می زنند در سینه ام

گاه می اندیشم         سال ها مرا به بازی گرفتی با دروغ!!!

کجاست!؟ آن اشک هایت گریه هایت    از برای عشق، دوست داشتنم         

من چه را باور کنم ؟!!!          حقیقت بودی یا دروغ

ای دروغ خوب و شیرین        سال ها مرا بازیچه کردی

من به برای هر قطره اشکت       حَرمی از حُرمت ها داشتم باورت داشتم

هزاران  حرف با تو دارم هنوز      سال ها دستانم را فشردی به محبت

بعد سال های سخت انتظار       روی تو می خندیدم

تو خنده هایم را می دیدی و         افسوس اشک هایم را ندیدی

تو ندیدی شب های سردم را          با چه آهنگی به سر صبح می رسانیدم

تو ندیدی روزها حتی ثانیه هایش سال بود        تو ندیدی من می شکستم

تو ندانستی پس چگونه امروز              خواهی فهمید دردم را

چه کشیدم چه می کشم از درد هایت         دردی که تو دادی درد نبود زخم بود

دردت عجیب عجیب سوزانده و می سوزاند مرا          دق کرده ام آخر تو کی می رسی

من باز هم عاشقم                 رویاهای من شده از تو و باز از تو

در حُرم نفس هایم من         هوسی نمانده جز دیدار تو

آن روزهای سخت تر از سخت گذشت                این روزهای طاقت فرسا هم می گذرد

تاب و توان من فرو مانده است             در ناامیدی ها به امیدت به شمعی دلبسته ام

باز هم می رم حُرم من دلم را عجیب          با سردی روزگار و آتشی دلم دخیل می کنم

از آسمان جز باریدن تنها تو را ز او طلب می کنم          باز هم خوش به حال توست

یک عاشقی چنین دلباخته                      در انتظار توست

از رنج هایی که داده ای به من               در دل به حسرت دیدار تو مانده ام هنوز

اگر این عشق نیست                 بگو بدانم چیست ؟!! تمام وجودم شدی

 

و بعد آن همه انتظار         وجودم را به آتش کشاندی

14 سال گذشت اما من توی همون دیروزهای توأم

خواب دیدم باز هم دارم واسه اومدنت دعا می کنم

شده ام از انتظار لبریز لبریز

تو ,باز ,سال ,ها ,نمی ,های ,کردم و ,باز هم ,می شوم ,خدا داند ,سال ها

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

TeXtIraaaaaaaaaN