محل تبلیغات شما



منم من یک زن تنها، با درد عشقت
چه تاوان سنگینی دادم بخاطرت همه چیز رو از دست دادم کارم رو بهانه کردی کارم رو از دست دادم پس اندازهام رو گرفتی گوشی توی دستم رو بخاطرت فروختم . و .

همه اش شد گلایه گلاهایی که نشنیدی / هنوز من موندم وقتی از عشقت می ترسیدم و حذر می کردموقتی که فهمیدم تفاوت سنی داریم / نشستی و گریه کردی --- ندونستی تو گریه کردی و من آتش از هر قطره اشکت می گرفتم و بخاطرت موندم کنارت به سازت رقصیدم و رقصیدم تا که رفتی من نادیده گرفته رفتی *************خدا هم نشست و نگاه کرد************

من شکستم بعد از تو ****** تو یادت رفت اما منم که هنوز منتظر موندم و می سوزم **** چه دردی دارم اینجا از نبودت ****** چه حرف ها که توی دلم موند چه حرف ها که شاید پدرت هم نفهمید درد من رو و شاید اون هم منو رها کرده اینجا مثل تو که رهام کردی --- می گی چرا پدرت ؟-اون کسی بود که بارها به خوابم اومد- بهم گفت خونه من همون خونه تو هست می گفت بیام خونه ام --- من یک روز لباس تنم کفن می شه و می میرم --- تو می دونی که فردا زنده ای آیا؟ ----- بدون تو سال های ساله که مردم خودم از خودم خبر ندارم دلم شکسته -------تو کجایی خودت بهم بگو رامین کجایی*** دلم از درد می پیچه ******چه حالی دارم نمی دونی نه می فهمی نه چیزی ****** به خودت گفتم باید باز هم برقصم به تقدیر و روزگار هرچند سخت و درد آور که بارها تحمل از من ربوده بود و من خسته خسته خسته خسته هستم

 

 


خواب دیدم توی کوچه های گلی راه می رم و دنبال امام زاده ای هستم که دعا کنم تا تو بیایی یک در بزرگ بسته رو دیدم خیلی بزرگ بود و من در مقابلش کوچیک بودم داشتم برای اومدنت دعا می کردم اونطرف در رو دیدم انگار بالای بالا بودم توی آسمان ها اما در بار نشد بعد از کوچه پس کوچه ها گذشتم/ 

خوب دیگری هم دیدم که انگار توی دیوارهای بلند و کوچه مانند باریک و یک چشمه آب دارم برای اومدنت دعا می کنم . 

من هر چی خواب می بینم یادم می ره دارم انگار کم کم خودم رو هم فراموش می کنم بعد از تو همه چیز رو دارم فراموش می کنم دارم می شم آیینه ای از تو که فقط تو رو مرور می کنم. 

پدر رامین کاش صدای منو می شنیدی کاش باز هم به خوابم می اومدی و حداقل تو برایم دعا می کردی تو که می دونی چه دردی توی دلم هست /

******* راستی توی خرداد ماه 


امروز فک کنم دوشنبه است اینکه چه روزی هست یا چه سالی مهم نیست زمان می گذره و من هنوز اینجا نشستم منتظر / اما وقت موندنم نیست دارم می رم واسه کار به یک شهر دیگه /

خسته ام خسته . اعصابم خورده خورده اینکه ناراحت باشی و اینهمه غم و غصه تو دلت داشته باشی و امیدهات رو همه رو از دست بدی 

رامین واسه تو چه فرقی می کنه تو که صدای منو نمی شنوی و حتی شاید فراموشم کردی 

فقط منم اینجا هنوز بعد از سالها واسه تو منتظر موندم و هستمممممممممممم

سال های سخت سخت که ناامید و خسته و شکننده تر می کنه منو 

حال بد منو حتی کلمه ها نمی  تونن توصیف کنن

 


بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست /کوه غصه از دلم رفتنی نیست

 

غم عشق تو رو من با کی بگم/ همه حرفا که آخه گفتنی نیست(سیاوش قمیشی)

کاش می شد معجزه اومدنت می شد و می اومدی باز /اینهمه درد و رنجم بلاخره به پایان می رسید/کاش می شد زمان برمیگشت به همون زمونی که تو بودی و من/ کاش می شد قاب گرفت و دیگه لحظه های خوب رو نگه داشت/کاش لحظه تلخ رو نمی دیدم و نمی شنیدم کاش می مردم و دیگه توی این دنیا نمی بودم / کاش زندگی رو خودمون انتخاب می کردیم خیلی ها زود می میرن و من هنوز زنده ام / کاش حداقل خودم میبودم.کاش اما زندگی اونی نبود که یک لحظه دلخواه من باشه و بس /هرچی دارم و کشیدم همه درد بوده و بس.

شاید دنیای تو همه شادی و عشق بوده / که بی من هم عشق دریافت می کنی؟!!!! اما مگه می شه بجز یکبار عاشق شدن دوباره کسی رو دوست داشت /مگه می شه بدون تو دنیا رو شاد ببینم اصلا بدون تو می شه چیزی رو دید/ امروز چیزی جز درد و غم چیزی نمی بینم و گاهی غرق خاطرات تو می شم / حس می کنم توی مرداب عشقت همش فرو می رم البته توی ناامیدی ها

کاش خدایا یک کاری کنی چند ماه دیگه باز از اسفراین می رم تصمیم برای همیشه است تا خدایا تو چی بخوای می دونم خواب دیدم کلی سختی می کشم و درد /خدایا توی این زندگی بجز درد چی دیدم از وقتی رامین رو دیدم و اونطور کرد دیگه دنیایی بجز درد ندیدم/ فقط خدایا کاری باشه که جقوق خوب بگیرم و بتونم بفرستم من که توی ناراحتی و سختی هستم اما بزار بچم توی درد و ناراحتی نباشه

 


اون شب خواب دیدم

خواب دیدم هام داریم می ریم یه جایی بعد من رفتم به سمتی که احساس می کردم امام رضا هست یک درب بزرگ و ضریح و آسمان اما تا من برسم درش بسته بود و گفتن که اینجا برای یکی از امام زاده هاست. من از شیر آب اونجا سه تا لیوان آب گوارا و زلال خوردم که خنگ و عالی بود یکی به من عصا داد اما من عصا رو دادم به نگهبان اونجا و دست هام رو به سمت آسمان بالا بردم و دعا کردم و گفتم خدایا رامین بیاد و برگرده.

و من در حال برگشتن از اونجا بودم که دیدم بعضی ها واسه شفا گرفتن اومدن و دخیل بستن. و یکی از خواهرام پشت به سمت امامزاده بود و منتظر بودند تا من برم و بریم.

******* خواب دیگرم

چند بار خواب دامادمون که فوت کرده رو دیدم**** یک نکته من قبل از عید حدود سه ماه مونده از خواهرم 20 تومن پول قرضی خواستم واسه وام گرفتن و اینکه کارمو شروع کنم/ اما با لطفت دادن و چند هفته ای پچوندن گفت: پول نداره ./// دروغ گفت // نمی دونم خیلی ناراحت شدم در همین حین ها نمی دونم چرا اینهمه ناراحت بودم اما خواب دیدم یا متوجه شدم که و به خانواده ام هم گفتم که شوهرش می میمره و از مردن که نمی تونه فرار کنه با دعا کردن شاید از خیلی از بلاها فرار کنه اما از مرگ نه//// از ما مخفی کردند و قبل از عید اینها انگار دکتر می گه وضعیتش حاد هست. و بعد از عید و اینها می فهمن که تا 6 ماه زنده نیست/ و با عمل جراحی با موفقیت بود اما فوت می کنه و بابت هزینه عمل نمی تونم چندین میلیون خرج کرده///

بارها خوابشو دیدم و می خوام خوابهام رو بنویسم یادم نره //

یکبار خواب دیدم داره مهرهای کارشو آماده می کنه که حالت گلی هست. و من گفتم اینطور نیست و همه رو داد به من تا درست کنم و روی برگه هاش کلی چیز می نوشت واسه خواهرم و م. از خواب بیدار شدم/

یکبار خواب دیدم اومده و همه می گن زنده شده از توی قبر  و من می گم اوه من باید به بقیه به دوستام خبر بدم و اطلاع بدم که زنده است و نمرده/ دیدم اومد توی اتاق خونه که همه ما اونجا جمع هستیم اومد و منو صدا زد گفت بیا گوشیشو هم  آورد و گفت بیا بهت 20 تومنی که می خواستم بدم و مقدار دیگه هم بدم تا بتونی مشکلاتت رو حل کنی و زندگی مثل یک بازی هست اینطوری توی گوشیش نشون می داد.

اوایل خواب دیدم که می گفت حرف های دلشو زنش پیش زن دادشم نگه/

یکبار رفتم مزار و اونو با کت و شلوار دیدم که سر راه ایستاده مثل یک زنده راستش یه مدت دیگه نرفتم مزار آخه یه جورایی ناراحتم از خواهرم خیلی زیاد/

خیلی خواب هام رو از یاد می برم اینجا نوشتم که به یادم بمونه


از پس سال های انتظار 

نرم نرمک غبار پیری  گرفته ام 

هزار و هزار باره غرق خاطرات 

دوباره تو و زتو سرشار می شوم 

به غم به اندوهی نزدیک و به تبسمی دیرین

صدای تو می پیچد 

و من درون موج های موهایت گم می شوم 

دو چشم تو جادویم کرد

لبانت چه می گفتند یادت هست؟!

دوستت دارم 

تو دلخواه دل منی

از همین لحظه و اکنون 

به چشمانت عهد می بندم 

همیشه و همیشه درکنارت می مانم 

چه آغوش گرمی بود 

تمام حجم عشق درونم فریاد زد

مرا به لرزه در آورده تا امروز 

مرا غرق کرده در امواج موهایت 

تو را به من عهدی بودی ؟!

یادت هست 

تویی که دست مرا

به عشق فشردی محکم 

چگونه باور کنم سردی دستانم را؟!!

هنوز باورت دارم 

به عشق به عهدی که بستی 

تو می آیی اگر چه دیر یا دور ؟!!

اما می آیی می آیی پریشان و مغموم

دوباره می شوم از تو لبریز

اما به لبریزی اینهمه دوری می رسد آیا؟!

تو می آیی و باورم اینست 

که عمری نشستم به انتظار تو 

هنوز هنوز جمعه ها را

به التماس آفتاب می کنم غروب 

ای فروزان خورشید نرو 

همین جمعه را مهلت دیدارم ده 

نرو نرو که این جمعه باید بیاید 

بیاید دست آورد بر پریشانی هایم

کجاست قاصدکی تا پیام مرا ببرد؟

زشهر غم آلود من 

بر بهشت برین نگاه تو 

نگاه مقدست 

معبد عشق من است 

تو می رسی بر من 

تو می رسی زین همه غم 

تو می دانی که می شکنم هر لحظه 

ترک بر می دارم و فرو می ریزم 

منم که برایت می سرایم باز 

زغصه های طول و دراز 

زاین پریشانی ها کجا کجا توانم باز

صدای تو را بشنوم باز 

بگو کنار من می مانی 

زغصه دلم تو می خوانی 

بگو در من رعشه ای بنداز 

که می رسد کسی که به انتظارش ماندم 

که می رسد همان کسی که چشم من

یتبم نگاهش مانده

خدا خدای مهربانی ها 

خدای من که بجز تو خدایی نیست 

تو را به شکوه و عظمتت سوگند 

که بجز درگهت امیدی نیست 

تو را به کدامین 

نوای نورانی 

به کدام عطر نیلوفری خوانم 

تو را با کدامین لباس عطرآگیم 

به کدام رنگ سپید و پاک 

تو را چگونه بخوانم و بخواهمت باز

که تو را جز عشق نمی دانم 

تو در منی و من باعشق

تو را لحظه لحظه نفس می کشم 

اگر چه زمانه تازیانه می زند مرا 

به زخم های دل شکسته ام 

بنگر که دگر توان ماندن نیست 

کجا اجابتم کنی یارب 

کجا کجا توانم سر بر بالینش گذارم

و در خواب روم آرام 

به خوابی که نفهمند چگونه رفته ام 

که دیگر سپیده ی صبحی

مرا به بازی این همه غم نکشاند در این دنیا

بگو امشب اجابتم می کنی 

که دل بریده ام از دنیا 

دلی که فقط عاشق بود 

دلی که به جرم عشق 

می سوخت و می سوزد

شدم آتشفشانی پر گدازه 

چه کس می داند از حال خرابم

به شب ها به روزهایی که غرق خاطرات گشتم 

تا نبینم دروغی را که می گفت 

عاشقم است؟؟؟

گرفتی از من همه دار و ندارم 

بریدم از همه دنیا

که دنیا بعد تو بی رحمی محض است 

کجا دنیا تواند عشق یابد 

زتو رؤیاهایی بافتم از خیالم 

چگونه باورم باشد ؟؟!!

گرفتی همه دنیایی ام را 

چگونه باورم باشد ؟؟!!!

که رفتی با کس دیگر بجز من 

ندانستم به خدا من، خدا داند 

چه آوردی بر سر من 

چه ساده باورت کردم 

اما باور نکردم رفتنت را 

هزاران بار در خود شکستم 

شکستم و باز شکستم 

شدم آتشفشانی از گدازه 

چه کس داند از این حال خرابم

که عشقت سال ها سوزانده من را 

و می سوزاند به آخر عشق تو 

نمی دانم که بعد از مرگ چه خواهد شد 

نمی خواهم که بعد از مرگ بی تو باشم 

971006 پنج شنبه 


قلبم شکسته بارها و بارها شکسته

اما اونجوری که رامین عزیز منو شکست توی تمام سختی ها و بالا و پایین زندگی اینطور نشکسته بودم

اگر من درخت بوده باشم تو هم شاخه ها و تنم رو بردی و هم ریشه هام رو .

اسیر خاکم و نا امید از همه چیز و همه جام/ تو مجبورم کردی که کارم رو ول کردم / تو بودی که منو مجبور کردی که عاشق بشم. وقتی عاشقت شدم سال ها منو به دنبال خودت کشوندی و بعد رهام کردی / تو بودی که با تهمت و دروغ هات منو تنها گذاشت/ این یک حقیقته که قلبم از درد ورم کرده و تنم خسته و ورم کرده / خدا یا هزار بغض دارم که

خدایا تو که منو می بینی نمی دونی چی می گم و چی می کشم خدایا تو از همه باخبری و همه چیز رو می دونی اما من بنده ام و رامین رو نمی بینم و ناراحتم / ناراحتم که سال ها دروغ گفته و منو تنها گذاشته . همه چیزمو گرفته و حالا توی زندگی از همه نظر شکست خوردم از لحاظ کار و . همه چیمو از دست دادم و حتی امیدهام رو

خدایا صدام رو می شنوی ؟!!!!!!! منم همون که می گفت راضیم به رضای تو و می گفت هر چی تو بخوای / اما حالا می گم نه . خدایا بزار برگرده چون فک می کنم حالا که سال ها به نقطه زیر امید به نا امیدی رسیدم باید اون بیاد چکار کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایا

خدایا خواهش می کنم بزار رامین برگرده شاید دوباره بتونم بخندم و بتونم امید اندکی داشته باشم خدایا نگذار بیشتر از این زمان بگذره و من این همه در غم ها بمیرم

خدایا تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری / قلبم شکسته خدایا پس کجای این همه ترک ها و شکسته های قلبم هستی؟؟ بگذار رامین بیاد و من یک کار خوب و پر درآمد داشته باشم و بتونم کار کنم

با اومدن رامین زندگی کنم.


عاشقت موندم هنوز بی تو رامین ملکی

هنوز عاشقم رامین ملکی

شاید نوشتم و گاه ننوشتم

اما در دل هزاربار صدات کردم و هزار بار دعا کردم برگردی هزاران بار مُردم و باز مُردم گاه از مُردنم شبیه آتشفشانی شدم که نفسم بند می اومد از حرف های نگفته ای  می سوزم و آتش گرفته ام با تمام وجودم گاه سکوت کردم و لب به سکوت وا کردم و نگاه کردم و سال های سالِ هنوز دوستت دارم رامین عزیزم فقط همین یک کلمه مونده با من "رامین عزیزم" "رامین جان" "رامینم"  و هزاران بار خاطرات تورو مرور کردم و خوابتو دیدم و ندیدم ها و گاه نخوابیدم و گاه مثل مردن از فرط خستگی ها مُردم در خواب .کسی نمی دونه وقتی تو هم منو انگار به یاد نمی یاری و نیومدی . آخ از این حال خرابم خدا داند و خدا داند و خدا داند و باز هم خدا داند به جرم کدام گناه این همه سال مجازات می شم که نمی دونم گناهم چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هنوز موندم چراهایی که تو سال ها منو به دنبال خودت کشوندی برات منتظر موندم و یکباره نمی دونم چرا بهم تهمت زدی هنوز موندم. و نبخشیدمت و نمی بخشمت و هرگز نمی بخشمت بخاطرت همه زندگیمو دادم کارمو ول کردم و همه پس اندازهامو بهت دادم و حتی گوشی دستتمو دادم اگر می شنوی اگر می خونی جواب منو بده تویی که توی اواخر سال 85 گفتی دوستم داری و در اواخر سال 90 گفتی قرار گذاشته خانواده ات با یکی دیگه ازدواج کنی/ گفتی منو ببخش و گفتم نمی بخشمت//چون بهم تهمت زدی ////////اگر دیدی و خوندم بهم جواب بده چراااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

باز هم می گیرد نفس های مرا     بوی تو از تو من دیگر تو می شوم

من دگر من نیستم          من شدم تو، غرق نگاه نافذت

باز من پُرمی شوم  از خاطراتت       سالهای بگذشته ات، کِه هم اکنون من است

می شوم تکرار واژه هایت       واژه های هر نگاهت گُم می شوم در موج موهایت

خنده هایت دلربایی های تو            آه از اشکت هنوز می میراند مرا

من دوبار در آن روز گم می شوم          سوی تو و تو باز می رسی بر من

می رسی بر من از پیچ و تاب کوچه ها        بوی عشق می دهد نگاه نافذت

باز هزار باره خام عشق تو می شوم      مثل تمام حرف های ناتمام و ناگفته ام

حرف هایی که درون سینه ام           چنگ می زند و هزارباره  می شکند

من دگر من نیستم             چیستم بی تو، غرق آتشم یا خاکسترم

غرق می شوم در شهر تو    که تنها نام تو فریاد می زنند در سینه ام

گاه می اندیشم         سال ها مرا به بازی گرفتی با دروغ!!!

کجاست!؟ آن اشک هایت گریه هایت    از برای عشق، دوست داشتنم         

من چه را باور کنم ؟!!!          حقیقت بودی یا دروغ

ای دروغ خوب و شیرین        سال ها مرا بازیچه کردی

من به برای هر قطره اشکت       حَرمی از حُرمت ها داشتم باورت داشتم

هزاران  حرف با تو دارم هنوز      سال ها دستانم را فشردی به محبت

بعد سال های سخت انتظار       روی تو می خندیدم

تو خنده هایم را می دیدی و         افسوس اشک هایم را ندیدی

تو ندیدی شب های سردم را          با چه آهنگی به سر صبح می رسانیدم

تو ندیدی روزها حتی ثانیه هایش سال بود        تو ندیدی من می شکستم

تو ندانستی پس چگونه امروز              خواهی فهمید دردم را

چه کشیدم چه می کشم از درد هایت         دردی که تو دادی درد نبود زخم بود

دردت عجیب عجیب سوزانده و می سوزاند مرا          دق کرده ام آخر تو کی می رسی

من باز هم عاشقم                 رویاهای من شده از تو و باز از تو

در حُرم نفس هایم من         هوسی نمانده جز دیدار تو

آن روزهای سخت تر از سخت گذشت                این روزهای طاقت فرسا هم می گذرد

تاب و توان من فرو مانده است             در ناامیدی ها به امیدت به شمعی دلبسته ام

باز هم می رم حُرم من دلم را عجیب          با سردی روزگار و آتشی دلم دخیل می کنم

از آسمان جز باریدن تنها تو را ز او طلب می کنم          باز هم خوش به حال توست

یک عاشقی چنین دلباخته                      در انتظار توست

از رنج هایی که داده ای به من               در دل به حسرت دیدار تو مانده ام هنوز

اگر این عشق نیست                 بگو بدانم چیست ؟!! تمام وجودم شدی

 

و بعد آن همه انتظار         وجودم را به آتش کشاندی


بهم زنگ بزن و بگو داری می یایی . بلند بگو دوستم داری بلند و بلندتر

گریه کن مثل همون روزهای اولی که گفتی بمونم و واقعاً دوستم داری

من اینجام اینجا نشسته ام تا بیایی آیا فقط منم که منتظر تو موندم؟!!!

تو گریه کردی جلوی چشمانم و غافل از اینکه تو گریه کردی و من سوختم

اما من سال ها بغض کردم و گاه گریه کردم و گاه آتشفشان شدم تو ندیدی و نیامدی و حتی صدام نکردی

بخاطرت رامین عزیزم که گفتم دوستت دارم و واقعا دوستت داشتم و دارم و هنوز عاشقم و می سوزم از نبودنت داغونم هنوز باور ندارم ندارم ندارم که رفتی و غرق خاطراتت می شم

هنوز این منم من من تنها که با خاطرات تو مرور می شه

کاااااااااااااااااااااش واقعا می مُردم و تموم می شد زندگی من دلم می خواد تا قبل همین آخر شهریور 1397 من بمیرم شاید بتونه روحم تو رو ببینه

آخ که نمی دونه کسی از درد من. حتی خودت هم نمی دونی و نفهمیدی منو . تکرار می شه حرف هام آخه هزار حرف دل داشتم و هزار و هزار بار نتونستم اینجا بنویسم و نتونستم احساساتم رو بیان کنم جز اینکه بگم آتشفشانی شدم. سوختمو مذاب شدم

یادمه هنوز آخرین زنگ تو بود: گفتی منو ببخش؟ گفتم نه نمی بخشمت . بخدا سال ها گذشته از اواخر سال 1390 هنوز هم نمی تونم ببخشمت بخدا نمی بخشمت .

من بخاطر دوست داشتن تو سال ها صبر کردم از سال 1385 تا آخر سال 90 که درس بخونی و تموم شد بیای خواستگاری اما باز بهونه سربازیت بود . تو که افتادی بودی اسفراین . پس چه بهانه ای بود. گفتی کارم رو ول کنم من سال 89 کارمو بخاطرت ول کردم / بخاطرت گوشیمو حتی فروختم که بهت دادم واسه تحصیلت واسه مامانت خرج کردی(نمی دونم شاید واسه کارهای دیگه ای که امروز به حرف هات شک کردم) تا فهمیدی طلاهام رو هم تموم کردم و خرجت کردم؟!!!! هزار بار از خودم می پرسم چرا منو رها کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا چون پولدار بودی چون از من کوچکتر بودی؟؟ چون تحصیلات داشتی و من زیاد تحصیلات نداشتم ؟؟؟ تو فوق دیپلم داشتی چرا پس ادامه تحصیل دادی؟

دلتنگی هام تموم نمی شه هنوز هم منتظرم بیایی

باورت می شه  هنوز منتظرت هستم ؟؟!!!! هنوز دوستت دارم 1385 تا امروز .

چقدر بده دروغ/ تو به من دروغ گفتی؟!!! چقدر بده تهمت/ تو بمن تهمت زدی؟؟ چقدر بده خیانت/ تو به من خیانت کردی؟! چقدر بده زندگی یکی رو تباه کردن/ تو زندگی من رو تباه کردی؟! چقدر بده کار کسی رو ازش گرفتن/ تو از من کارمو گرفتی؟ چقدر بده رویاهای کسی رو خراب کردن/ تو همه رویاهای من و زندگی منو گرفتی؟!! چقدر بده یک رو این طور نابود کردن و با خاک یکسان کردن/ تو این کارها رو کردی؟! تو پس اندازه های منو گرفتی؟! تو همه چیزی که داشتم رو گرفتی؟!

چطور ببخشمت؟! چطور ببخشمت ؟!! تویی که گذشته و همون روزها و آینده و امروزهای منو از من گرفتی ؟!! تو که من از بالای زندگی پرت کردی زمین؟!

فقط خدا نگاه می کنه فقط خدا نگاه می کنه و سکوت می کنه مث همیشه

ذلم می خواد خدا چکار می کنه


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه هنری چایپاره